يكشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۳۹ ب.ظ
شعر یه دانش آموز تنبل در مورد درس ریاضی
ریاضی درس خشک و درس سردی است |
ریاضی بهر ما همچون نبردی است |
حریف و دشمنت مشق زیاد است |
نبردی کاندر آن تیغت مداد است |
ولی صفرت به رنگ خون نویسند |
نبردی کاندر آن خونت نریزند |
نگاهت را بگردانی به هر جا |
به میدان نبردش چو ن نهی پا |
چهل فرمول تابع های ساده |
به هر سو بهر قتلت ایستاده |
به مغرب شصت و دو سور وجودی |
به مشرق خیل خط های عمودی |
در آن سو حد و انتگرال و مشتق |
براکت این طرف با قدر مطلق |
به تانژانت و کتانژانت و کسینوس |
دو صد لعنت بر این اقوام سینوس |
بود ، در صورت و در مخرج کسر |
که فرمول های آن بی حد و بی حصر |
قبولش می کنی یا نه ندانم |
خلاصه می کنم دیگر کلامم |
دراینجا نمره بیست چون سراب است |
به میدان پا منه کارت خراب است |
۹۴/۰۳/۱۷